راز عشق

سرمایه های هر دلی ، حرف هایی است که برای نگفتن دارد

راز عشق

سرمایه های هر دلی ، حرف هایی است که برای نگفتن دارد

تحمل

زمستان خدا را میتوان عمری تحمل کرد

ولی سرمای انسان ها

مرا از پای می اندازد

تو و من

تو به اندازه تنهایی من زیبایی

من به اندازه زیبایی تو غمگینم

زمان

هیچ گاه

برای دیدارت

زمان تعیین نمیکنم

شاید ساعت حسادت کند و خواب بماند

همچون مسافری

همچون مسافری

از پس سال های دور ، پشت در خیالت مانده ام

یک شب مرا مهمان خواب و خیالت نمیکنی

آدم ها

آدم ها همدیگر را پیدا میکنند

از فاصله های خیلی دور

از ته نسبت های نداشته

انگار جایی نوشته بود که اینها

باید کنار هم باشند